از خیال تو حتی یک لحظه هم خواب به چشمانم نیامده....
همیشه فکرم پیش تو است ،
تو که میدانی دلم بدجور گرفتار تو است ،
پس کجایی که آرامم کنی؟
خواهشی از قلب بی وفای تو دارم، هوای قلب تنهای مرا هم داشته باش....
بس که به خیال تو چشمهایم را بستم و به رویاها رفتم،
دنیا را فراموش کرده ام ،دنیای من تو شده ای و رویاهایت ،
حسرت شده برای یک بار هم، شنیدن صدای نفسهایت....
دلم در این هوای آلوده دلتنگی ،
پر از غبار شده ، مدتی گذشته و هنوز این گرد و غبارها پاک نشده ،
هر کسی می آید پیش خود میگوید شاید این دل حراج شده،
اما کسی نمیداند که دلم یک عاشق سر به هوا شده...
دلی که عاشق است و عشقش در کنارش نیست ،
دلی که لحظه به لحظه به خیال آمدن عشقش دیگر محکوم به انتظار نیست ....
چشمهایم را بسته ام ، تو نیامدی و من عاشقی دلشکسته ام...